![]() ![]() ![]() ![]() ![]() نویسنده مختار. 2. ابوالفضل 3. لبیک 4. مهر... 5. دختر طلبه 6. mohsn در یکشنبه 93/2/7 | نظر
حواست که پرت می شود، دور می شوی. دورِ دورِ دور. آنقدر که خودت هم نمی دانی کجایی.صدایت می زنم. تاجایی که تو خسته می شوی اما من نه. جوابی نمی دهی و باز می روی. من اما حواسم به تو هست. می بینمت. از دور. سنگی جلوی پایت می اندازم. و تو به صورت می افتی. دست و پایت زخم بر می دارد... تا شاید گریه کنان دنبال سر پناه بگردی. تا شاید برگردی. تا برای من باشی و من برای تو...
منبع"http://www.askdin.com/thread31712.html لینک دوستان ما
آخرین مطالب وبگاه
|
درباره وبگاه
![]() لینک های مفید
موضوعات وبگاه
پیوندهای روزانه
برچسب ها
|